• وبلاگ : در حريم اهل بيت(ع)
  • يادداشت : پا گوش وايستادن
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به نام خدا.مطلب بسيار ارزنده اي بود .تشكر.

    ممنون كه به من مرتب سر مي زنيد.

    التماس دعا مخصوصا امرو زرفتيد حرم مارا هم دعا كنيد.

    خدانگهدار

    يامهدي

    با عرض سلام و تشكر از ابراز لطف به وبلاگ سين جيم و هديه قشنگتون . سر فرصت بازم سر بزنيد . دوباره ميام استفاده كنم.

    موفق باشيد.

    به نام خدا

    سلام

    از نكات آموزنده تون استفاده كردم

    ممنونم از نظر لطف و تذکرتون در باره ي وبلاگم

    راستي توي كانون گفتمان قرآنيم شركت كنيد

    http://www.askquran.ir

    به اميد ديدار

    سلام خسته نباشيد

    به روزم . سر بزنيد

    يا حق

    با سلام

    اگر خدا بر برخي از دلها و گوشها مهر مي زند زمينه ساز آن خود بشر است كه راه آسمان را به روي خود مي بندد .

    در ادامه بحث ارتداد با پستي با عنوان ارتداد،اعتقاد ياعمل بروزم

    با سلام و تشكر از حضور سبز شما

    به مطلب قابل تأملي اشاره فرموديد . اين مطلب آنقدر مهم است كه در سخن ائمه و بزرگان بارها به آن اشاره شده است .

    موفق باشيد با تشكر

    سلام دوست عزيز

    بنظر شما چگونه محرم وصفر مي تواند موجب حيات شيعه

    گردد؟

    يا علي

    موفق باشي

    سلام دوست عزيز

    بنظر شما چگونه محرم وصفر مي تواند موجب حيات شيعه

    گردد؟

    و چگونه مي توان از انديشه عاشورا براي تبليغ شيعه در

    جهان اسلام استفاده کرد؟

    يا علي

    موفق باشي
    سلام
    كاملا با حرفتون موافقم. اما اگه در گوشي حرف زدن دو نفر مهيج تر و پر سر و صدا تر از فرياد خيلي ها بود يا اون دو نفر رعايت جمعو نكردن تكليف چيه؟
    آرمان

    داستان مي نيمال :"راز گل سرخ "

    فرشته نمي دانست عشق چيست !

    از خداوند اجازه خواست تا به زمين برود

    عشق را ببيند و باز گردد

    خداوند گفت : ممکن است اسير عشق شوي و باز نگردي !

    فرشته سوگند خورد که باز گردد .

    خدا به او اجازه داد .

    او بالهايش را گذاشت و

    کنار کلبه مرد مومن و مهرباني "فرود" آمد .

    مدام از لاي لنگه در به خلوت او سرک مي کشيد.

    و هر روز مهري از او بر دلش مي نشست .

    روزي مرد او را ديد

    و لبخندي زد

    همان دم در دستان فرشته گل سرخي شکفت

    فرشته آن را بوييد و عطر عشق وجودش را سرشار ساخت .

    ازآن روز زندگي براي فرشته سخت دشوار شد .

    گاه عاشقانه به گل مي نگريست

    و گاه با آه و حسرت به آسمان نگاه مي کرد و مي گريست

    مرد که متوجه حال او شد تاب نياورد ....

    و دلي که بر دنيا نداشت را برداشت و پر پرواز فرشته شد .

    و هر دو به سوي خدا بازگشتند .

    امشب" جشن عرس " آنها در آسمان است .

    " دوست خوب پر پرواز به سوي پروردگار است "