شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

علاقه‌مندي ها

+ همگي بيايم بريم به شهر شهدا کوچه فاطميه پلاک ام النجبا
روز اول فاطميه اين مداحي عالي بود
سپاسگزارم ازتون
اي که ره بستي ميان کوچه ها بر فاطمه......گردنت را ميشکست آنجا اگر عباس بود
يکي از آفات هر جامعه اي بخصوص جامعه اسلامي،وجود افراد با چهره اي متفاوت از حقيقت دروني خودشان ميباشد که با چهره منافقانه خود بزرگترين خطر براي جامعه مسوب ميشوند همان ها که روزي امام عزيزمان(ره)روزي فرمودند:منافقين بدتر از کفارند

مي نوش.

+ 22 خرداد،‏ سالروز پيروزي حق، در جنگ احزاب مباركباد..........يامهدي ادركني
مي نوش.
چه تعداد كمي از پيروزي حق خوشحالند!
امروز تبريك ديروز
همه 5 نظر
مي نوش.
اينجا كه امن و امان!
مي نوش.
اونجا چه خبر؟ تو بايد بدوني نه ما!
حتما لينك رو بخونين http://qafelehshohada.parsiblog.com/-241442.htm
شرمنده ولي كساني كه اسمشون رو گذاشتند ورزشكار ولي در رفتارشان از اخلاق ورزشكاري و پهلواني خبري نيست و هر از چند گاهي در فلان پارتي و ... ديده مي شوند و در زمين بازي ، با يكديگر مثل دشمنان خوني رفتار مي كنند ، صلاح نيست كه با شهداي عزيز مان مشابه سازي شوند ! هيچ سنخيتي بين اينها من نميبينم
بعدی همه 36 نظر قبلی
خب الحمدلله ... ان شا الله شهيد شي برادر !
ممنون و آمين
غذاى حلال و پاک ، روح را پاک مى کند و سرچشمه عمل صالح مى شود
غذاى حرام و ناپاک روح و جان را تيره و زمينه اعمال ناصالح را فراهم مى کند
همه 6 نظر
اللهم ارزقنا رزقا حلالا طيبا طاهرا واسعا!
الهي آمين
+ اين عكس باشه براي دو خانواده سه نفره خوشبخــــــــــــــــــت انشالله:دي
چه خوشگله
ممنون.. ايشالله روز شما. با آرزوي بهترينها براي شما دوست گرامي..
بعدی همه 66 نظر قبلی
منظورم دختر يا پسر بودنش بود ، مگر اينكه گفته شود: يكي بچه كافيه
نسيم سحر
آقاي يزدي@‏ فرزند كمتر زندگي بهتر..
+ اين عكس ِ چشم ِ كدوم حيوونه؟؟؟ (خودمم نميدونم)
نيدونم...:دي
منم با اقا ابوالحسن موافقم مثل چشم گربه سانان است ...چش گرگ نيست ؟
بعدی همه 11 نظر قبلی
چشمي كه به شب بنگرد از پشت نقابي....تكرار كنم قصه روزي و ...
چشمي كه به شب بنگرد از پشت نقابي....تكرار كنم قصه روزي و ...
+ تصويري ناياب از احمد نژاد و موسوي
بعيد ميدونم ديگه از اين عکسها تکرار شود
چه عكس جالبي
بعدی همه 9 نظر قبلی
اين عكس خيلي قديميه مربوط مي شه به سالگرد امام خميني در مرقد...
عكس متعلق به سال 87 ميباشد
+ زيارت زين الدين 25 پرده از زندگي فرمانده 25 ساله و رتبه چهارم دانشگاه پزشكي شيراز((گرفته شده از روزنامه كيهان))
1:::::: پدر و مادرش اصفهاني بودند اما 1338 در تهران متولد شد. تهران كه بودند خواهرهايش مي خواستند مدرسه بروند، ديدند بي حجابي غوغا مي كند. مدتي رفتند خرم آباد. بعد آمدند قم ماندگار شدند. بچه كه بود، فرز و زرنگ بود. هم بازي اش را مي كرد و هم قرآن را خوب مي خواند. مادرش معلم قرآن بود.
مشق شبش را همان موقع كه وارد خانه مي شد مي نوشت. كمتر بچه اي مثل او بود كه در همان پاي در، كفش به پا روي زمين بخوابد و شروع كند به مشق نوشتن. چند سال بعد براي خودش كسي شد. خيلي جذاب بود. خوش تيپ مي گشت. با ادب بود؛ خيلي بيشتر از هم سن و سالانش.
بعدی همه 35 نظر قبلی
25::::::::جنازه هايشان كه به صحن حرم حضرت معصومه(س) رسيد؛ جمعيت موج مي زد. مادرش خطبه وداع را خواند. جملاتش پر از بغض بود، چشمش لبريز اشك. هر دو پسرش يكجا پر كشيده بودند اما ايستاده بود. خم به ابرو نمي آورد. رو به آسمان كرد؛ زير گلدسته هاي حرم و گفت: «اي كاش به اندازه رگ هاي بدنم فرزند داشتم و در راه اسلام فدا مي كردم .» آقا مهدي كنار برادرش مجيد كربلايي شده بود.
خيلي شيرين بود
براچي؟
دليلش رو لطفا از مفتي هاي وهابي بپرسيدوبه ماهم بگوئيد
بعدی همه 16 نظر قبلی
احتمالا بايد منتظر فتوي هاي مدرن تري از آنها باشيم
فتواي مدرنيته يعني اين...
يکى از مهم‏ترين اهداف دين اسلام و حکومت اسلامى،هدايت انسانها است.
سلام عليكم حاج آقا خانگل زاده ، خلافت رو زمين يعني يك زميني داشتند كه ما يك وجبش را هم نداريم !
بعدی همه 57 نظر قبلی
منتها چيزي كه مغفول است اينست كه قضيه مثل آنست كه مثلا ميگويند اين چيه رايانه يا كامپيوتر زندگيش يا كارش ( صفر يك ) است ، در حاليكه در واقع هيچ ماشيني يافت نمي شود كه صفريك كار كند ! يا بايد كار كند ! كه در حرف از ولايت فقيه هم همينطورست قضيه
شما هم كه جز اين گويا حرفي براي زدن نداريد ديگر !
+ سلام.. بچه ها اين عكس را در سفر زيارتي اربعيــــــــــــــن كه ديگه داشتيم مي رسديم به كربلاخودم گرفتم. گنبد حرم اقا ابوالفضل است
السلام عليك يا اباالفضل العباس!
زيارتتون قبول باشه انشاءالله
بعدی همه 10 نظر قبلی
ممنونم خادم امام حسين ممنونم
وايييييييي خداي من بين الحرمين.... من يشب تا صبح اونجا ....يا شهيد عشق و عطش!
+ داستان کوتاه وپر معنا (چگونه ميتوانم مثل تو باشم) مرد زاهدي که در کوهستان زندگي مي کرد، کنار چشمه اي نشست تا آبي بنوشد و خستگي در کند. سنگ زيبايي درون چشمه ديد. آن را برداشت و در خورجينش گذاشت و به راهش ادامه داد. در راه به مسافري برخورد کرد که از شدت گرسنگي با حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجينش ناني بيرون آورد و به او داد.
چند روز بعد، همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت: «من خيلي فکر کردم، تو با اين که مي دانستي اين سنگ چه قدر ارزش دارد، خيلي راحت آن را به من هديه کردي.» بعد دست در جيبش برد و سنگ را در آورد و گفت: «من اين سنگ را به تو برمي گردانم ولي در عوض چيز گران بهاتري از تو مي خواهم. به من ياد بده که چگونه مي توانم مثل تو باشم؟»
مرد گرسنه هنگام خوردن نان، چشمش به سنگ گران بهاي درون خورجين افتاد. نگاهي به زاهد کرد و گفت: «آيا آن سنگ را به من مي دهزاهد بي درنگ سنگ را درآورد و به او داد. مسافر از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيد. او مي دانست که اين سنگ آنقدر قيمتي است که با فروش آن مي تواند تا آخر عمر در رفاه زندگي کند، بنابراين سنگ را برداشت و باعجله به طرف شهر حرکت کرد.
يه شيعه
جايشونو اشتباهي نوشتي (قسمت دوم قصه رو تو نظر 2 نوشتي)
ممنون آقا امين بزرگوار وعزيز ... درستش كردم ...
صراط
رتبه 0
0 برگزیده
72 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
صراط عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top