سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در حریم اهل بیت(ع)

بنام خالق هستی بخش

خوف از حساب روز قیامت

امام سجاد(ع) در طول زندگى براى انجام مناسک حج و عمره ‏بسیار به مکّه مى‏رفت، با این که فاصله بین مدینه و مکه حدود 80 فرسخ است، آن‏حضرت براى انجام عبادت بزرگ حج، گاهى این راه را پیاده مى‏پیمود، و از این که‏براى انجام عبادت خدا، رنج مى‏کشید، لذت مى‏برد.

آن بزرگوار 20‏بار (و به نقلى 22 بار) سوار بر شترش شد و به مکه ‏رفت، وپس از انجام مراسم عمره یا حج، به مکه باز ‏گشت، او در این مدت حتى یک بارتازیانه بر شترش نزد، هرگاه مى‏خواست‏شترش تندتر حرکت کند، تازیانه‏اش را بربالاى سر شتر به حرکت در مى‏آورد، و مى‏فرمود: «لولا خوف القصاص لفعلت ؛ اگر ترس‏قصاص قیامت نبود، با زدن تازیانه شتر را وادار می کردم سریع تر حرکت کند.» با توجه به فاصله بین مکه و مدینه که حدود هشتاد فرسخ بود، نتیجه‏مى‏گیریم که بیست‏بار رفتن و بازگشتن آن حضرت معادل 3200 فرسخ خواهد شد، آن‏بزرگوار در تمام طول این مدت با این که تازیانه در دستش بود، از خوف قصاص‏قیامت، حتى یک بار تازیانه‏اش را بر شترش نزد .

پاسخ شدید به طاغوت عراق

امام سجاد(ع) در تمام مصائب کربلاو اسارت شرکت داشت، و سخت‏ترین و جانکاه‏ ترین حوادث را تحمل کرد . او و همراهانش‏را به صورت اسیر، در کوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد حاکم عراق که طاغوتى سنگ دل‏و بى‏رحم بود وارد نمودند. عبیدالله پس از گستاخى‏هاى ِ بسیار بى‏شرمانه متوجه امام‏ سجاد(ع) شد، و گفت: «این شخص کیست؟» یکى از حاضران گفت: على بن حسین(ع) است.

عبیدالله گفت: مگر خداوند على پسر حسین(ع) را نکشت؟ امام سجاد(ع) فرمود:

من برادرى به نام على‏بن حسین(ع) [على‏اکبر] داشتم ، مردم او را کشتند.

عبیدالله با خشونت گفت: «بلکه خدا او را کشت.» امام سجاد(ع) فرمود: «الله‏ یتوفى الانفس حین موتها ؛ خداوند جانها را هنگام مرگشان، قبض مى‏کند.» عبیدالله ‏گفت: آیا تو جرأت پیدا کرده‏اى پاسخ مرابدهى؟ سپس به ماموران جلادش گفت:

برخیزید و گردنش را بزنید.

حضرت زینب(س) به دفاع برخاست، و پس از گفتارى، خطاب به عبیدالله فرمود:

«اگر بنا است على بن الحسین(ع) را بکشى، مرا نیز با او بکش.» در این هنگام‏امام سجاد(ع) به عمه‏اش زینب(س) فرمود: آرام باش، تا من با عبیدالله سخن گویم،سپس به عبیدالله رو کرد و با صلابت و قاطعیت فرمود: « أبالقتل تهددنى یابن زیاد أما علمت ان القتل لنا عاده، و کرامتنا الشهاده ؛ اى پسر زیاد! آیا مرا به کشتن‏تهدید مى‏کنى و مى‏ترسانى، آیا نمى‏دانى که کشته شدن عادت ما است، و شهادت مایه ‏کرامت و سرافرازى ما مى‏باشد؟!»

دخالت در سیاست

ماجراى نهضت کربلا، یک حادثه‏بزرگ سیاسى بود، امام سجاد(ع) در پیدایش آن و ابلاغ پیام شهیدان و پى‏گیرى نتایج‏نهضت نقش اصلى را داشت ، آن حضرت پس از ماجراى خونین عاشورا، چه هنگام اسارت، وچه هنگام بازگشت‏به مدینه، در هر فرصتى مردم را به ضدیت با طاغوت عصر، یزیدبن‏معاویه دعوت می کرد، خطبه غرا و کوبنده او در شام، یزید و حکومتش را رسوا نمود، وماهیت پلید حکومت‏خودکامه او را افشا کرد ، با این که در جو خفقان آن عصر ، حتى‏ذکر نام حسین(ع) ممنوع بود، به دستورآن حضرت در نگین انگشترش چنین نوشته‏بودند:"خزى و شقى قاتل الحسین بن على علیه‏ السلام; خوار و بدبخت ‏شد قاتل حسین‏پسر على علیه السلام ". آن حضرت چهل سال، مصائب پدرش امام حسین(ع) را یاد مى‏کرد ومى‏گریست، هنگام غذا خوردن، دست از غذا مى‏کشید، مى‏گفتند بفرمایید غذا میل کنید،در پاسخ مى‏فرمود: «قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا ؛حسین(ع) فرزند رسول خدا(ص) گرسنه و تشنه کشته شد.» آن حضرت‏اکثر بهره ‏بردارى را از نهضت امام حسین(ع) به عناوین گوناگون بر ضد طاغوت‏هاى ‏وقت نمود. پس از بنى‏امیه، هنگامى که خلفاى بنى‏مروان روى کار آمدند، موضع‏گیرى‏امام سجاد(ع) در برابر آنها نیز نوع دیگرى از رودررویى شدید در برابرطاغوتیان بود. آن حضرت قیام مختار بر ضد بنى‏امیه را تایید کرد و با صراحت‏ فرمود: « لاتسبوا المختار فانه قتل قتلتنا و طلب ثارنا ؛ از مختار بدگویى نکنید،چرا که او قاتلان ما را کشت، و به خون‏خواهى از ما قیام کرد.

راز شهادت امام سجاد (ع)

موضع‏گیرى‏هاى قاطع و پر صلابت امام‏سجاد(ع) در برابر هشام‏بن عبدالملک (دهمین خلیفه‏اموى) و عظمت روز افزون امام(ع) در میان مردم، به ویژه در میان مردم حجاز موجب شد که هشام به قتل امام سجاد(ع) کمر بندد  و سرانجام برادر او ولید بن عبدالملک، به دستور او، آن حضرت را مسموم کرد و به‏شهادت رساند . آن بزرگوار به جرم دفاع از حیثیت اسلام و مبارزه با طاغوت‏هاى‏اموى و مروانى، شهد شهادت نوشید، چند روز در بستر شهادت آرمیده بود، معالجات سودى نبخشید، او در لحظه آخر عمر همان وصیت پدرش را بازگو کرد و فرمود: هنگامى‏ که پدرم امام حسین(ع) وفات کرد، ساعتى قبل مرا به سینه‏اش چسبانید و فرمود:

«فرزندم! بپرهیز از ستم‏کردن بر کسى که یاورى براى انتقامازتو، جز خدا ندارد.» نیز به پسرش امام‏باقر(ع) فرمود: پسرم! تو را به همان سخن وصیت مى‏کنم که پدرم هنگام شهادت مرابه آن وصیت کرد:

«گیا بنى اصبر على الحق و ان کان مرّا ؛ پسرم! در راه حق‏صبور و مقاوم باش رچه تلخ و رنج‏آور باشد.»

به این ترتیب،آن امام همام بعد ازنهضت عظیم امام حسین(ع) پس از حدود 35سال مبارزه به صورت‏هاى گوناگون، در 75سالگى به لقاءالله پیوست، و با خون سرخ خود حقانیت نهضت‏خونین پدرش را امضاء کرد.

او در فرازى از صحیفه سجادیه که از گنجینه‏هاى بزرگمعرفت و عرفان است و ازاو به یادگار مانده، به درگاه خدا چنین عرض مى‏کند:

«اللهم انى اعتذر الیک من مظلوم ظلم بحضرتى فلم انصره; خدایا! من از پیشگاه‏ تو عذرخواهى مى‏کنم در مورد مظلومى که در برابر من به او ستم شده، و من به یارى‏او نشتافته‏ام.» «خدایا! به من دست و نیرویى ده تا بتوانم بر کسانى که به من‏ستم مى‏کنند پیروز شوم، و زبانى عنایت فرما تا در مقام احتجاج و استدلال برمخالف چیره شوم، و اندیشه‏اى ده تا نیرنگ فکرى دشمن را درهم شکنم، و دست ‏ستمگران را از تعدى و تجاوز، کوتاه سازم.»



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 85/11/25ساعت  1:57 صبح  توسط صراط 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    انتقال به مکان جدید
    [عناوین آرشیوشده]